پسرم دست اجل زود تو را پرپر کرد
مادرت گریه کنان خاک عزا بر سر کرد
آشنایان همگی از غم تو مأیوسند
اشک چشم همگان خاک مزارت تر کرد
نوگلی پرورده بودم خاک از دستم ربود
آنچنان در بر گرفت انگار در این عالم نبود
سال ها زحمت کشیدم تا گلم پرورده شد
ناگهان پیک اجل آن غنچه را از من ربود
اگر به خانه من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبختی بنگرم
پسرم عشق جهان در پس چشمان تو بود
روزگار خوش ما از رخ خندان تو بود
پسرم بار سفر بستی و ما غافل از این
که کویر دلمان تشنه باران تو بود
تو بودی نو گل گلخانه ما
سفر کردی تو از کاشانه ما
همانند پرستوهای عاشق
خودت رفتی غمت در خانه ما
پسرم عشق جهان در پس چشمان تو بود
روزگار خوش ما از رخ خندان تو بود
از غمت پیر شدم ای گل پرپر شده ام
هر چه آمد به سرم از غم هجران تو بود
حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد
گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد
*******************************
گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد. شقایق هست تو نیستی چه باید کرد
ز هجران تو پرپر می زند دل
ز دل تنگی به هر در می زند دل
چو بلبل در فراق رویت ای گل
به دیوار قفس سرمیزند دل
شبی از سوز دل گفتم قلم را
بیا بنویس غم های دلم را
گفتا برو بیمار عاشق
ندارم طاقت این همه غم را
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
آفتابی در جهان تابید و رفت
عمر کوتاهش جهان دید و رفت
هیچ کس از دست او رنجش نداشت
از چه رو از دست ما رنجید و رفت