همانطور که میدانید وجود یک مدیر که بهعنوان یک مدبر و رهبر در رأس امور باشد چه در یک تیم و چه در یک مجموعه امری مهم و ضروری ست چراکه در غیر این صورت نمیتوان به دوام و عمر طولانی آن تیم یا مجموعه امیدی داشت! مدیر کسی است که با همکاری اعضاء یک تیم و یا مجموعه، مسئولیت گردانندگی و برنامهریزی و نظارت بر امور پیش رو را بر عهده میگیرد و موظف است تا پتانسیلهای مثبت تیم را کشف و برای ارتقاء و استفاده بهینه از آن نهایت تلاشش را بکند. یکی از نقشهای حائز اهمیت در جایگاههای مدیریتی موجود در مجموعههای صنعتی و تولیدی را باید مدیریت تولید آن مجموعه دانست، درواقع باید افزود که مدیریت تولید یک فعالیت درونسازمانی است که از پیشبینی، برنامهریزی و بازاریابی برای محصولات یا خدمات تشکیل میشود. مدیر تولید همواره دغدغه توسعه محصول و بازاریابی محصول را دارد و این دو فعالیت نهایتاً منجر به افزایش درآمد، افزایش سهم بازار و افزایش حاشیه سود خواهند شد. از طرف دیگر یک مدیر تولید باید در مورد تحلیل بازار و کاراییها و ویژگیهای محصول مسئولیتپذیر باشد. ازاینرو در ساختارهای سازمانی مختلف بعضاً مدیر تولید یک جایگاه سازمانی مشخص و معین را دارد و در بعضی موارد عضو بخشهای فروش و بازاریابی یا عضو بخش مهندسی محسوب میشود.
معمولاً برای بررسی عملکرد مدیران تولید شاخصههای سود و ضرر یک بنگاه مورد ارزیابی قرار میگیرد. یک مدیر تولید باید بتواند خواستهها و نیازهای بخش فروش و بازاریابی را به بخشهای مهندسی و فرایند سازمان انتقال دهد و از طرف دیگر باید بتواند محدودیتهای بخش مهندسی و طراحی با توجه به شناختی که از بازار و خواسته مشتریان دارد برطرف نماید تا محصول بهدستآمده با هزینهای منطقی بتواند پاسخگوی بخش عمدهای از نیازهای مشتریان باشد.
مدیر تولید بر عملیات روزانه تولید کارخانه نظارت داشته و عهدهدار مسئولیت برنامهریزی تاکتیکی و راهبردی فرآوردههای موجود و جدید میباشد.یک مدیر تولید فعالیتهای مربوط به تولید گروه وسیعی از محصولات مانند خودرو، تجهیزات کامپیوتر، محصولات کاغذی و… را هماهنگ، برنامهریزی و مدیریت میکند. بسته به میزان بزرگی کارخانه تولیدی، مدیران تولید صنعتی بر کل کارخانه یا بخشی از آن نظارت دارند. مدیران تولید مسئول برنامههای کنترل کیفیت هستند و باید کیفی بودن محصولات تولیدی در حد قابلقبول را تضمین کنند. آنها معمولاً این استانداردهای کیفی را از میان تعدادی از برنامههای استاندارد موجود در کارخانجات تولیدی مانند ISO9000 یا شش سیگما انتخاب میکنند. این برنامهها به مدیریت در تشخیص عیب، یافتن علل و راهحل رفع آن کمک میکند.
ارتباط مدیر تولید با سایر بخشها
مدیر تولید صنعتی ارتباط کاری نزدیکی با مدیران سایر بخشها دارد. برای مثال واحد خرید و تدارکات کلیه منابع لازم در بخش تولید را تهیه میکند. وجود اختلاف و شکاف بین این دو بخش میتواند به توقف تولید منجر شود. در روشهای تولید بهموقع (Just-in-time) شرکتها موجودی انبار خود را در حد حداقل نگه میدارند. بنابراین ارتباطات بین مدیران در این روش بسیار مهم است و در صورت کوچکترین ناهماهنگی ممکن است قطعه موردنیاز در خط تولید در زمان مناسب از انبار تأمین نگردد و عملیات خط تولید با وقفه روبرو شود. آنها همچنین با سایر بخشها مانند فروش، بازاریابی و تحقیق و توسعه ارتباط نزدیکی دارند تا بتوانند شرکت را به موفقیت برسانند.
محیط کار و ساعات کاری
مدیر تولید معمولاً وقت خود را در کارخانه و دفتر کنار آن میگذراند. این افراد اکثراً بهصورت تماموقت و معمولاً بهصورت شیفتی، به همراه کارگران کار میکنند. در برخی کارخانهها مدیر تولید حتی شب کاری یا شیفت کاری در روزهای تعطیل نیز دارد.
مسئولیتها و وظایف مدیر تولید
تصمیمگیری درباره چگونگی استفاده درست از نیروی کار و تجهیزات برای رسیدن به اهداف تولید
کنترل تولید محصولات مطابق با برنامههای زمانبندی و بودجه تخصیصی
استخدام، آموزش و ارزیابی کارگران بهمنظور تأمین نیروی انسانی کافی و ماهر برای بخش تولید یا کارخانه
تحلیل دادههای مربوط به تولید بهمنظور بررسی میزان انطباق عملیات تولید با برنامهریزی صورت گرفته
نوشتن گزارشات تولید روزانه و ارائه به مدیریت ارشد شرکت
نظارت بر کارگران کارخانه برای اطمینان از عملکرد و ایمنی آنها
ایجاد راههایی برای تولید کاراتر با استفاده از فناوریهای روز یا فرایندهای جدید انجام کار
تعیین موردنیاز بودن یا نبودن ماشینهای جدید و ساعات اضافهکاری کارگران
رفع هر نوع مشکل تولیدی در صورت بروز
فرق بین مدیر و رهبر چیست؟ به نظرتان حضور کدامشان در یک تیم یا مجموعه بیشتر حائز اهمیت است؟
رهبران افرادی ریسکپذیر، نوآور و تغییردهندهی بازی هستند. مدیران طبق چارچوبها عمل کرده و تا آخر آن چارچوبها را حفظ میکنند. هر شرکتی به هردوی این افراد نیاز دارد تا بتواند آهسته و پیوسته به فعالیتش ادامه دهد تا خط تولید نخوابد. عدم مدیریت، باعث میشود یک شرکت به سمت ریسکهای پرخطر برود و درنهایت از تعادل خارجشده و نتواند به اهدافش دست یابد. عدم حضور فردی با مشخصات یک رهبر انگیزهبخش، باعث ایجاد یک فضای راکد و خالی از هرگونه شور و انگیزه میشود. چنین فضایی نیز رفتهرفته به ضرر آن شرکت تمام خواهد شد.
وقتی پای وظایف و مسئولیتهای این دو پیش میآید، ممکن است در دو طیف کاملاً دور از هم قرار داشته باشند اما آنها هر دویشان تشکیلدهندهی یک اشعهی نوری هستند. هر دو در یک تیم مشترک کار میکنند و لازم و ملزوم همدیگرند.
چه زمانی باید از مهارتهای رهبری تیم استفاده کرد؟
پاسخ این سؤال بستگی به شرکتی دارد که شما در آن مسئولیت دارید و یا افرادی که تحت نظارت شما هستند. اگر کارکنان به حد کافی نسبت به آینده و چشمانداز نهایی شرکت آگاه باشند، بیشتر نسبت به سخنان فرد مسئول در غالب رهبری تیم گوش میدهند. درواقع یک فرد مسئول اگر بداند کارکنانش به حد کافی در مورد چشمانداز کاریشان آگاه هستند، بهتر میتواند آنها را هدایت نماید.
در چنین فضایی اگر بهطور دائم به امر و نهی کردن کارکنان پرداخته شود، احتمال آزاداندیشی آنها را میگیرید و نمیتوانید به این دلگرم باشید که کارکنان شما خالق ایدههای جدید باشند.
چه زمانی باید از مهارتی مدیریتی تیم استفاده نمود؟
اگر شما بهعنوان یک کارمند تازهوارد، مشغول به کارشدهاید قطعاً به شخصی نیاز دارید تا به شما بگوید چطور و به چه روش و چگونه هر کاری را باید انجام دهید .در اینجا برای این کارمند جدید ، حضور فردی با مهارتهای مدیریتی موردنیاز است.
از سویی دیگر برای سنجش میزان توانمندی هر یک از کارکنان نیز به مهارتهای مدیریتی نیاز است. یک مدیر بایستی بهطور کامل بداند که هر یک از کارکنان تیمش، تا چه میزان قادرند به وظایف خود بپردازند. یک مدیر خوب میداند که دادن مسئولیتهای بیشازحد توان به یک فرد،کارایی آن شخص را پایین میآورد.
هر سازمان یا شرکتی نیازمند است که از طریق هر دو مهارت مدیریتی و رهبری تیم ، فعالیتش را انجام دهد تا پتانسیل بیشتری برای رشد و بازدهی داشته باشد. نمیتوان یکی از این دو را از دیگری جدا نمود. این دو مهارت، مثل دو بال پرواز هستند که بدون هر یک از بالها، امکان پرواز وجود ندارد.