اول بهمن ماه سال ۳۱۹ هجری شمسی، روزی است که در آن «حکیم ابوالقاسم فردوسی» حکیم سخن، حکیم توس و استاد سخن پا به عرصه وجود گذاشت.
«ابوالقاسم حسن پور علی طوسی» معروف به فردوسی در روستای پاژ در شهرستان از توابع طبران توس در خراسان دیده به جهان گشود. نام او همه جا ابوالقاسم فردوسی شناخته شده است. پدرش از دهقانان طوس بود که ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. وی از همان زمان که به کسب علم و دانش می پرداخت، به خواندن داستان هم علاقهمند شد.
همانطور که در زندگینامه فردوسی آمده است، آغاز زندگی وی هم زمان با گونهای جنبش نوزایش در میان ایرانیان بود که از سده سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سده چهارم رسید. فردوسی از همان روزگار کودکی بیننده کوششهای مردم پیرامونش برای پاسداری ارزشهای دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینهای پا به پای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سختگام همان راه شد.
فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقهمند شد و مخصوصا به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق میورزید. همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر به نظم درآوردن شاهنامه انداخت.
وی مدتها در جستجوی این کتاب بوده است و پس از یافتن دستمایه اصلی داستانهای شاهنامه، نزدیک به ۳۰ سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرد.
کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامه را بر پایه شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی میدانند، اما با مطالعه زندگینامه فردوسی میتوان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی میپرداخته و چه بسا سرودن داستانهای شاهنامه را در همان زمان و بر پایه داستانهای کهنی که در داستانهای گفتاری مردم جای داشتهاند، آغاز کرده است. از میان داستانهای شاهنامه که گمان میرود در زمان جوانی وی گفته شده باشد، میتوان داستانهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را نام برد.
شاهنامه پرآوازهترین سروده فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی است. شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدودا از ۶۰ هزار بیت تشکیل شده و دارای ۳ دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است. شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستیاند. پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته هستند. شخصیتهای دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.
فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایه نوشتار ابومنصوری در حدود سال ۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیتها به انجام رساند:
سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد به ماه سفندارمذ روز ارد
ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار به نام جهان داور کردگار
این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سالها همزمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن شصت و پنج سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند، و از اینرو دست به کار تدوین ویرایش تازهای از شاهنامه شد. فردوسی در ویرایش دوم، بخشهای مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در هفتاد و یک سالگی فردوسی بوده است:
چو سال اندر آمد به هفتاد و یک همی زیر بیت اندر آرم فلک
ز هجرت شده پنج هشتاد بار به نام جهان داور کردگار
فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخشهای دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ کامی سراینده از اوضاع زمانه بودهاست. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خوانده است.
تاریخ وفات فردوسی را بعضی ۴۱۱ و برخی ۴۱۶ هجری قمری نوشتهاند. وی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
از شاهنامه و زندگینامه فردوسی اینگونه برداشت کردهاند که فردوسی با زبان عربی و دیوانهای شاعران عرب و نیز با زبان پهلوی آشنا بوده است.
از زمان دفن فردوسی، آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۳۰۲ قمری به دستور «میرزا عبدالوهاب خان شیرازی»، والی خراسان، محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند.
پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار رئیس و نایب رئیسش، «محمدعلی فروغی» و «سید حسن تقیزاده»، متولی تجدید بنای آرامگاه فردوسی شد و با جمعآوری هزینه این کار از مردم و بدون استفاده از بودجه دولتی که از ۱۳۰۴ هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در سال ۱۳۱۳ افتتاح شد. این آرامگاه به علت نشست در سال ۱۳۴۳ دوباره تخریب و تا سال ۱۳۴۷ بازسازی شد.
«تئودور مانسن» در سال ۱۹۰۲ کتابی راجع به جنگهای آلمان و ایتالیا نوشت و جایزه نوبل را از آن خود کرد.
وقتی از او پرسیدند چگونه به جایزه نوبل دست پیدا کردی؛ گفت:
این جایزه متعلق به من نیست؛ بلکه متعلق به حکیم ابوالقاسم فردوسی ایرانی است که من کتاب او را خواندم و بر اساس نوشتههای او کتابی نوشتم که موفق به کسب جایزه نوبل شد.
شاهنامه متعلق به همه اقوام ایرانی از کرد تا آذری و لر و بلوچ و خراسان و گیلکی است و همه در این کتاب اقوام آریایی ایران نامیده شدهاند.
یونسکو شاهنامه فردوسی را یکی از ۳ اثر برجسته جهان معرفی کرد.