آنچه سفارش ميدهيم و آنچه ميگيريم
آخر ماجرا به <ته فرم> ختم ميشود!
تهفرم در صحافيها، اصطلاح رايجي است. معني آن به زبان ساده، تهماندههاي بعضي فرمهاست كه تعدادشان از فرمهاي ديگر اندكي بيشتر باشد، به طوريكه پس از ترتيب تعدادي كتاب يا مجله، ديگر با فرمهاي باقيمانده نتوان يك جلد ديگر صحافي كرد. براي مثال اگر كتابي 160 صفحهاي داراي 10 فرم باشد و در تيراژ 5000 نسخه چاپ شده باشد، ممكن است در پايان كار در تيراژ 4850 تا 4950 جلد از صحافي بيرون بيايد، در حالي كه از فرم يك، 25 عدد، از فرم دو، 30 عدد و مثلا از فرم 10 هيچ عدد باقي مانده باشد. بدين ترتيب امكان توليد يك كتاب ديگر وجود ندارد.
درصدي براي باطله
تا اينجاي كار، كم و بيش روندي عادي دارد. وقتي ناشر يا سفارشدهنده، چاپ كتاب يا مجله يا هر چيز ديگري را به چاپخانه سفارش ميدهد، از او تيراژ مفيد را (يا آنچه را در پايان كار بهطور سالم و كامل ميخواهد تحويل بگيرد) ميپرسند. سپس در محاسبه كاغذ، درصدي را براي باطله چاپ و صحافي اضافه ميكنند، كه با كسر آنها مشتري به تيراژ مفيد مورد نظر خود برسد.
براي مثال براي همان كتاب 160 صفحهاي در تيراژ 5000 جلد 50 بند كاغذ 70 گرمي لازم است. اگر سفارش دهنده 5000 جلد مفيد ميخواهد بايد حدود 2% يا 3% (يعني 1 بند يا 5/1 بند) براي باطله در نظر بگيرد.
معني 3% باطله چيست؟
يعني از هر 100 برگ فرم چاپي، 3 عدد به هر دليل خراب شود. در مثال ما كه تيراژ 5000 نسخه بود، در ازاي 5000 برگ از هر فرم 150 برگ باطله منظور ميشود. بخشي از اين مقدار باطله ممكن است در تنظيم اوليه ماشين، تنظيم رنگ و اشكالات حين چاپ و توقفهاي ماشين رخ دهد. بخش ديگري نيز مربوط به باطلههاي صحافي ميشود كه در تنظيم اوليه ماشين تاكن و برخي اشتباهات و بيتوجهيها و اشكالات احتمالي ديگر اتفاق ميافتد.
عوامل موثر در تعيين باطله
گرچه در بعضي از كتابها ارقامي در مورد تعيين ميزان باطله بيان شده، نميتوان رقم باطله را بهطور ثابت براي انواع كارها اعلام كرد.
كيفيت مورد انتظار و تعريف باطله از نظر سفارشدهنده ميتواند بسيار سختگيرانه يا بسيار چشمپوشانه باشد. اگر ناشري بخواهد در يك كار سياه و سفيد و كتاب معمولي، همه فرمها از نظر شدت رنگ مشكي يكدست باشند و كمترين نقطه و خال اضافي را در صفحه نپذيرد، ميزان باطله ممكن است براي يك كار ساده سياه و سفيد به 10% برسد و حتي بيشتر و حتي شايد آن ناشر، كل كار چاپ شده را مردود بداند.
اما اگر ناشري در مورد چاپ كتاب سياه و سفيد حساسيت خاصي نداشته باشد و با توجه به خريداران كتاب و وضع بازار و سليقه عمومي و قيمت پشت جلد، چندان به كيفيت بها ندهد، شايد ميزان باطله به 1% هم برسد، زيرا او فرمهاي كم رنگ و پررنگ را هم ميپذيرد و آنچه را در واقع بايد باطله باشد، با مسامحه به عنوان كار چاپي قبول ميكند. (چند كتاب در بازار ميبينيد كه همه صفحات آن يكدست و يك رنگ باشند؟!)
- در مورد كارهاي رنگي وضع قدري متفاوت است. در اينجا تنظيم رنگها، تغذيه مناسب هر رنگ روي مناطق مختلف پليت و رجيستر شدن رنگهاي مختلف و رسيدن به چاپ مطلوب، باطله بيشتري طلب ميكند. البته در صحافي، كار رنگي نبايد باطله بيشتري نسبت بهكار سياه و سفيد داشته باشد. اگر بخواهيم براي هر رنگ معادل همان باطله سياه و سفيد را در نظر بگيريم، چيزي حدود 8% تا 12 % باطله براي كار چهار رنگ خواهد بود.
البته با توجه به اينكه امروزه اغلب كارها با ماشين چهار رنگ صورت ميگيرد، باطله كمتر از اين ميزان است و بهطور معمول از 5% فراتر نميرود و براي كارهاي حساستر ممكن است به 8% و 10% هم برسد.
- چنانچه كاري علاوه بر چاپ رنگي و صحافي، عمليات تكميلي ديگري داشته باشد، براي آن منظور هم بايد باطله در نظر گرفته شود. براي مثال، كاري كه قرار است ورنيUV زده شود، يا سلفونكشي شود و يا طلاكوب و برجستهكاري و پانچ داشته باشد، در حد يك چاپ تك رنگ بايد باطله براي آن منظور شود.
البته در اين مورد بايد توجه داشت كه باطله فقط مربوط به آن فرمي است كه اين عمليات روي آن انجام ميشود، نه مربوط به كل كار. فرض كنيد كه جلد يك كتاب قرار است سلفونكشي شود يا يك فرم از ميان همه فرمهاي يك مجله قرار است ورنيUV زده شود، يا فقط يك فرم از صفحات يك بروشور قرار است دايكات يا برجستهكاري شود، در آن صورت فقط تيراژ آن فرم را بايد كمي بيشتر بگيريم، يعني حدود دو، سه درصد باطله بيشتر فقط براي آن جلد يا آن فرم مجله يا بروشور در نظر بگيريم، نه براي كل كار.
- صحبت از درصد باطله، در يك محدوده تيراژ معمولي قابل قبول است. اگر تيراژ خيلي كمتر يا خيلي بيشتر باشد، ديگر اين درصدها مناسب نيستند، براي مثال اگر قرار باشد كاري در تيراژ 700 نسخه با ماشين افست چاپ شود، ديگر نميتوان باطله را 2% يا 3% در نظر گرفت، زيرا به هر حال تنظيم اوليه ماشين چاپ، به همان مقدار يك كار پرتيراژ، باطله ميبرد و تنظيم رنگ و روي هم خوردن رنگها و … مانند يك كار پرتيراژ باطله نياز دارد. در اينجا شايد تعداد برگهاي باطله در چاپ و نيز در صحافي به همان ميزان تيراژ 5000 تايي (يعني حدود 150 برگ) باشد. يعني باطله يك كار 700 نسخهاي حدود 20 درصد خواهد بود.
برعكس در مورد كارهاي پرتيراژ ميزان باطله از حد ثابتي فراتر نميرود و شايد با مراقبت و مديريت توليد صحيح باطله تنها دو، سه برابر يك كار 5000 تايي باشد.
براي مثال در يك كتاب با تيراژ يك ميليون نسخه، باطله از 5/0 درصد هم كمتر خواهد بود. زيرا اين 5/0 درصد خودش مقدار زيادي كاغذ را شامل ميشود.
- علاوه بر موارد بالا، وضعيت ماشين چاپ،كيفيت مواد مصرفي و مهارت اپراتور و نيز مديريت توليد در كاهش يا افزايش باطله موثر هستند. هر چه ماشينها سالمتر و مدرنتر باشند و هر چه مواد مصرفي (اعم از كاغذ و مركب و داروها و …) مرغوبتر باشند و هر چه اپراتور ماهرتر باشد، ميزان باطله كمتر خواهد بود. مديريت توليد و نحوه گردشكار چاپخانه نيز عامل مهمي در نگهداري از سرمايه مشتريان است.
متاسفانه گاهي خرابي بعضي از اجزاي ماشين، دليل باطله زياد اعلام ميشود. اين ربطي به مشتري ندارد. وقتي چاپخانهاي يك سفارش را ميپذيرد، فرض بر اين است كه ماشين او سالم و اپراتور او وارد است، بنابراين اين موارد را نبايد در تعيين ميزان باطله لحاظ كرد.
ته فرم، فراتر از باطله
همه نكاتي كه دربالا در مورد باطله مورد بحث قرار گرفت، نشانگر آن بود كه تعدادي از ورقها يا كاغذ مصرفي در حين چاپ و صحافي و عمليات تكميلي، باطله ميشوند و بنابراين از همه فرمها كم و بيش به يك نسبت، كسر ميشود. اما ته فرم داستان ديگري است.
چرا از يك فرم 100 عدد ميماند و از يك فرم هيچ باقي نميماند؟
فرق نميكند كه از يك كتاب چندين فرم به تعداد ده تا و هشتاد تا باقي مانده باشد، وقتي دو سه فرم ديگر در حد صفر و يك و پنج مانده باشد، ديگر نميتوان كتاب كامل صحافي كرد. در مواردي كه ناشر يا سفارش دهنده از اين وضع ناراضي هستند، صحاف فهرستي از فرمها را به او ميدهد كه از اين يكي 50 برگ و از آن ديگري 75 برگ و آن سومي 40 برگ چاپ كن تا بتواني چند كتاب ديگر تحويل بگيري. اين يعني خريد مجدد كاغذ و چاپ دوباره و حمل و نقل و … . در بسياري موارد چاپخانه مسووليتي در اينباره نميپذيرد و كارهاي چاپي را بي عيب و نقص اعلام ميكند. (مساله به گردن اين و آن انداختن به تناوب بين ليتوگراف و چاپكار و صحاف، سابقه دراز داشته كه هنوز ادامه دارد.)
به هر حال تقصير چاپخانه باشد يا صحافي، فرقي نميكند. سفارشدهنده زيان ديده است. چه بسا در چاپخانه با كمي بيتوجهي، تعداد نسخههاي چاپي يك فرم، 100 يا 150 برگ بيشتر از تيراژ تعيين شده چاپ شوند. در آن صورت به ناچار تيراژ فرمهاي بعدي، قدري كمتر ميشود. و اگر اين اشتباه در مورد چند فرم صورت گيرد، چند فرم ديگر بايد تاوان آن را بدهند. بهطور معمول تحويل گرفتن فرمها از چاپخانه نيز با شمارش دقيق همراه نيست و ايراد كار چاپخانه تنها در صحافي، آن هم در پايان كار صحافي بيرون ميزند و كاسهكوزهها سر صحاف شكسته ميشود.
چه خوب بود چاپخانهها و صحافيها دستگاههاي شمارشگر ورق ميداشتند تا تحويل دادن و گرفتن فرمها روي حساب و كتاب باشد!
گفتيم تعدادي از فرمها در حين تنظيم اوليه ماشين و توقفها و … باطله ميشوند، اما اگر اپراتور به هر دليلي از ماشين غافل شود، ممكن است با سرعت بالاي ماشين در حين چاپ، در عرض دو، سه دقيقه بر اثر بروز يك اشكال چاپي تعداد قابل توجهي از فرمها، باطله شوند. در آن صورت او يا آنها را ناديده گرفته و لاي كارها رد ميكند و يا اگر بخواهد باطله را سوا كند، به ناچار از تيراژ فرمهاي بعدي ميكاهد.
علاوه بر اين اشكالات فني و اپراتوري، ممكن است به خاطر دقيق نبودن اطلاعات در برگه سفارش نيز برخي اشتباهات منجر به كم يا زياد شدن تيراژ شود كه به هر حال صداي آن در پايان كار صحافي بهصورت <ته فرم> درميآيد.
از عوامل ديگري كه باعث كاهش يك يا چند فرم بهصورت بيقاعده ميشود، بيتوجهي و ناواردي در حين حمل و نقل است، چه جابجايي كاغذ و فرمهاي چاپي در چاپخانه و چه بين چاپخانه تا مراكز خدمات پس از چاپ و صحافي، ممكن است بعضي فرمها آسيب ببينند (خيس شوند، لبه آنها زخمي شود، كثيف شوند و …).
اما در صحافيها، مشكل اغلب ناشي از بيدقتي است. براي مثال در مورد تنظيم دستگاه تاكن، ممكن است يك اپراتور با تجربه و خبره پس از باطله كردن ده برگ ماشين را تنظيم كند، در حالي كه يك اپراتور ناوارد يا بيخيال شايد سه برابر باطله كند و باز هم فرم صحيح و سالمي تا نكند.
با توجه به اينكه همه فرمهاي يك كتاب با يك سنجاق و نشان يكسان چاپ شدهاند، معمولا تنظيم اوليه ماشين تاكني با يك فرم صورت ميگيرد و فرمهاي بعدي با همان تنظيمات تا ميشوند، البته مراقبت حين كار به جاي خود باقي است. اگر براي تنظيم اوليه ماشين تعداد زيادي از ورقهاي يك فرم باطله شود، ممكن است تعدادي از آن فرم كم بيايد، يعني در حالي كه هنوز از فرمهاي ديگر حدود 20 تا 50 عدد وجود دارد، فرم اولي تمام شده باشد. براي جلوگيري از اين مساله بهتر است براي تنظيم اوليه ماشين تاكني از هر فرم يك يا دو برگ برداريم و آنها به عنوان باطله مصرف شوند تا باقيمانده فرمها، با اختلاف چند برگ، متعادل باشند.
علاوه بر تنظيم اوليه، ممكن است به خاطر بي دقتي، نقص فني، جابجايي مكرر فرمها در صحافي و نيز برخي آسيبهاي احتمالي ديگر، تعدادي از برگهاي يك فرم باطله شوند و در مواردي به خاطر آشفتگي و بينظمي محيط كار چند فرم قاطي كار ديگري شوند يا در گوشه و كناري از نظر دور بمانند يا … (البته چنين مواردي فقط در كارگاههاي به هم ريخته رخ ميدهد.)
به هر حال با در نظر نگرفتن اين فرضيهها، در صحافي ميبايست فرمها كم و بيش به يك نسبت و با اختلاف بسيار اندك، ترتيب شوند و با مسالهاي به نام تهفرم مواجه نشويم. (به شرطي كه در چاپخانه فرمها به يك نسبت چاپ نشده باشند.) توجه داشته باشيد كه ته فرم مقوايي كاملا متفاوت از باطله است. ته فرم باطله نيست. بلكه فرمهاي صحيح و سالمي هستند كه به علت فقدان فرمهاي ديگر، قابل استفاده نيستند. (خدا پدر اين پوشاليها را بيامرزد كه اين تهفرمها را ميخرند و گرنه ظرف چند ماه همه فضاي صحافيها به اشغال تهفرمها درميآمد و ديگر جايي براي گردشكار معمولي كارگاهها نميماند.)
راستي چه كسي جوابگوست؟
با اين توضيحات، چنانچه هر كس كار خودش را درست انجام دهد، تهفرمها به ده، پانزده عدد بيشتر نميرسند و كارها با حداقل باطله و در تعداد مطلوب تحويل سفارشدهنده ميشوند، اما متاسفانه ماجراي <تهفرم> همچنان ادامه دارد و از اين طريق زيانهايي متوجه سفارشات چاپي ميشود.
وقتي ته فرم از حد معمول ميگذرد اين زيانها بس چشمگير ميشوند. بد نيست به چند نمونه عيني از ماجراهايي اشاره كنيم كه همگي به <ته فرم> ختم شدهاند. يكي از ناشران معتبر، چندي پيش يك كتاب بسيار فاخر با چاپ 8 رنگ چاپ و تذهيب و رنگهاي طلايي و اطلسي روي كاغذ گران قيمت به چاپ رساند. چاپخانه مجري اين كار، يكي از چاپخانههاي شناخته شده و معتبر و صحافي نيز همسنگ آن انتخاب شده بود. تجربه ناشر نيز تضميني براي دقت عمل در اين كار بود. اما با كمال تعجب او در پايان كار متوجه شد كه به جاي 3000 نسخه، تنها ميتواند 2400 نسخه از كتاب را تحويل بگيرد، البته به همراه تعداد زيادي <ته فرم>.
پس از بررسي و كنكاش و پرس و جو از چاپخانه و صحافي و وانتي و ناظرچاپ و … بالاخره هيچ چيز جز همان ته فرمها دستگيرش نشد، براي او تهيه آن كاغذ كمياب و سپس چاپ 9 رنگ حدود 8 فرم در تيراژهاي 5 تايي تا 600 تايي نيز امكانپذير نبود. در حالي كه او در برآورد هزينهها روي فروش 3000 نسخه حساب كرده بود.
بديهي است اينجا جاي قضاوت درباره متهم اين ماجرا نيست، تنها موردي جهت اطلاع بيان شد. اما مورد ديگر، يكي از طراحان گلايه ميكرد كه من از يك كار تنها 1500 نسخه ميخواستم و توجه شد كه حدود 300 برگ به عنوان باطله كاغذ اضافي بفرستم. اين كار هم صورت گرفت. گويا باطله خيلي كم بوده و من در پايان به جاي 1500 نسخه، حدود 1700 نسخه دريافت كردم كه به آن نياز ندارم و فكر ميكنم بيجهت هزينهاي اضافي به دوش من گذاشته شد.
همين طراح چند روز بعد ميگفت كه بين حدود 50 نسخه از بروشورهايي كه بررسي كرده، حتي يك مورد بدون اشكال نديده و بيشتر آنها حاوي يك فرم باطله (كم رنگ يا پررنگ يا ناميزان و …) هستند.
او آرزو ميكرد كه آن چاپخانهدار محترم به جاي اين لطف در حق او، باطلهها را دور ميريخت و آرزو ميكرد ته فرمهاي باقي مانده در صحافي تنها از باطلهها باشند. اما متاسفانه در حاليكه فرمهاي سالم بهصورت ته فرم مانده بودند، فرمهاي باطله قاطي كارها ترتيب و صحافي شده بودند.
اما يك مورد ديگر، چاپخانهاي براي چاپ يك مجله رنگي دو پالت كاغذ تحويل گرفت. كاغذ مورد نياز با احتساب باطله كمتر از دو پالت بود و قرار شد 10 بند كاغذها در انبار چاپخانهاي به نام مشتري ذخيره شود. پس از چاپ و صحافي اطلاع دادند كه دو بند كاغذ متفرقه هم براي كار شما استفاده شده چون همه كاغذها مصرف شده، در برابر تعجب و اعتراض مشتري، آنها هم به تكاپو افتادند كه ماجرا از چه قرار است، با كمال تعجب اين مورد نيز به ماجراي ته فرم كشيده شد. گويي باقي ماندن تعداد زياد ته فرم هر خطايي را توجيه ميكند. حتي به هدر دادن 10 بند كاغذ را! آيا سفارش دهنده، به چاپخانه مراجعه كرده و
ته فرم سفارش داده يا تعداد مشخصي مجله؟ و آيا بيان اينكه اين كاغذها چاپ شدهاند و ته فرمها باقي مانده، پاسخي قانع كننده است؟
راستي كي از دست ماجراهاي ته فرم خلاص ميشويم؟!